مقدمه

هشت مارس، روز جهانی زن، هرساله، توسط میليونها زن در سراسر دنیا جشن گرفته ميشود. اما محتوای سياسی طبقاتی اين جشن چيست؟ کدام نيرو‌های سياسی و کدام طبقات سازمانده اين جشن‌ها هستند؟ اگر از نزدیک نگاهی به برگزار کنندگان جشن روز زن بياندازيم، مي‌بینيم که روز زن تبديل به يک ارزش و مراسم عمومی شده است. تقريبا هر نوع حزب  و گروهی و حتی همه دولت‌های جامعه سرمايه‌داری، امروز به صف برگزار کنندگان «روز جهانی زن» پيوسته اند. احزاب ميانه و سوسيال دمکرات، چنان «جشن و پايکوبی» راه انداخته‌اند که، احزاب چپ از قافله عقب افتاده‌اند. حتی تعدادی زنان هوادار برخی  احزاب  محافظه کار و باندهای فمينيست‌های اسلامی نيز جزو پرچمداران دفاع از «روز زن» شده‌اند. سازمان ملل بعنوان رسمی‌ترين تجمع و ارگان دولت‌های سرمايه‌داری، هشت مارس را بعنوان روز جهانی زن برسميت شناخته و تاريخچه کوتاهی هم در اين باره در سايت خود درج کرده‌است.

نگاهی به مراسم گراميداشت روزه هشت مارس توسط چپ ايران در سال جاری، گويای مسائل بسيار زيادی در باره روز زن است. قرار است تا در اين مراسم، تمام «مدافعان حقوق زن» دست به يک راه پيمايی بسوی دادگاه لاهه، که مقر دوم سازمان ملل است، بزنند. قرار است تا اين «کارزار آزادی زنان»، بعد از اعتراض به زن ستيزی جمهوری اسلامی، «شکايت و داد خواست» خود را تسليم «قضات» لاهه کند. حتمٱ دولت‌های «مدرن»  عضو سازمان ملل از این « نمايش آزاديخواهانه چپ‌ها» با تمام قوا دفاع خواهند کرد.

هر کارگر معترض به این نظام و سران آن، با دیدن اين نمايش آزاديخواهانه گروههای مدافع «حق زن» وادار به انديشه ميشود. بايد پرسيد که جايگاه تاريخی «روز زن» چيست؟ اين احزاب و گروههای مدافع آتشين حق زن، چه نقشی در تاريخ واقعی مبارزه زنان داشته‌اند؟ آیا همه زنان، يعنی زنان وابسته به همه طبقات و گروهها، در شکل گيری روز زنان نقش و سهم مشترکی دارند؟‌ چطور شده که هر حزب و  دسته  سياسی  و حتی سازمان ملل و دادگاه لاهه تبديل به سنبل دفاع از «حق زنان» گشته‌ است؟

نگاهی به تاریخ  جنبش هشت مارس نشان میدهد که دولت‌ها و احزاب مدافع روز جهانی زن، اهداف مشخصی را دنبال ميکنند. لاپوشانی کردن تاریخ واقعی جنبش زنان کارگر و تبديل کردن آن به ضد آرمان اوليه جنبش زنان يکی از اين اهداف است.  اسناد مربوط به جنبش هشت مارس نشان میدهد که چيزی به نام روز زنان بطور عام وجود نداشته است. از اين روز در آن اسناد، تحت عنوان روز جهانی زنان کارگر،‌ ياد ميشده است.

مبارزات زنان کارگر برای برسمیت شناختن حق رای زنان، توسط سوسياليست‌ها سازمان داده شد. در ابتدا اين مبارزات توسط زنان کارگر در روزهای مختلف جریان داشت. سپس کمونیست‌هایي مانند کلارا زتکین در کنفرانس زنان سوسیالیست در سال 1910 در کپنهاک پيشنهاد انتخاب روزی برای جنبش جهانی زنان را دادند. با برجسته شدن زنان سوسیالیست در انقلاب اکتبر و به جلوی صحنه امدن جنبش رهایی زنان، مثل بخشی از مبارزه طبقه کارگر، بورژوازی گام به گام عقب نشست. زمانی که زنان در ارگانهای رهبری جنبش انقلابی سوسیالیستی قرار گرفته بودند، ‌در سوئد هنوز زنان حق انتخاب شدن و انتخاب کردن نداشتند. تنها پس از سالها مبارزه سوسیالیستی بود که احزاب بورژوا تن به برسمیت شناختن حقوق مدنی زنان دادند. حتی سازمان ملل تنها در سال 1975 بود که هشت مارس را بعنوان روز جهانی زنان برسمیت شناخت. ولی این کار نه بعنوان عقب نشینی، بلکه با هدف حمله به جنبش سوسیالیستی زنان صورت گرفت.  چرا که در این زمان، دیگر، جنبش کمونیستی شکست خورده و روز جهانی زن، مثل اول ماه مه، از یک سنبل مبارزه سوسیالیستی، به يک مراسم نسبتا غیر سیاسی همگانی تبدیل شده بود. حال دیگر لیبرالها، سوسیال دمکراسی و کلیه گروههای نوظهور فمينيست، مبدل به طرفداران پروپاقرص روز جهانی زن شده و روز زنان کارگر را از سنبل مبارزه سوسیالیستی تبدیل به «روز زن» بدون محتوای طبقاتی آن کرده بودند. با پيشروی بورژوازی و عقب نشينی گام به گام جنبش کارگری، روز جهانی زنان کارگر بعنوان يکی از دستاوردهای مبارزه سوسياليستی جای خود را به مراسم بورژوايی «روز زن» داد.  اکنون این وظیفه جنبش انترناسیونالیستی زنان است که این روز تاریخی را همانند دیگر مواضع از دست رفته جنبش کارگری بازپس گيرد. به همین دليل نباید گذاشت که ريشه‌های تاريخی روز جهانی زنان کارگر، همچون یک سنبل مبارزه سوسياليستی،‌ فراموشی سپرده شود.

جايگاه تاريخی جنبش هشت مارس

در طول تاريخ، زنان پا به پای بردگان، دهقانان و کارگران و بمثابه جزئی از آنان عليه ستم جنسی و طبقاتی مبارزه کرده اند. با رشد جامعه صنعتی، زنان بورژوا پيشگام برابری حق مرد و زن گشته و اعتراض زنان را محدود به روابط شخصی با مردان ميکردند. جنبش زنان بورژوا خواستار موقعيت برابر با مردان خود بود. اما مبارزه زنان، پيش از رشد جامعه صنعتی شکل گرفته بود. چرا که در طول تاریخ جامعه طبقاتی،  زنان هم مثل بردگان، رعايای وابسته به زمين و سرانجام کارگران، از همه حقوق مدنی سياسی واجتماعی محروم بودند. همزمان با رشد جنبش بورژوايی زنان، مبارزه زنان کارگر نيز اوج گرفت.      [1]

بطور مثال در مبارزات انجمن‌ها و محافل مخفی کارگران، زنان خانه‌دار پابه پای مردان کارگر،  آنان را ياری ميکردند. اين مبارزه پا به پای رشد جنبش کارگری، در عرصه  نظری نيز تکامل پیدا کرد. وقتی که جريان فکری سوسیاليست‌های تخيلی رشد کرد، فوريه در تئوری خويش، زنان را تنها عنصر تاریخی برای ايجاد جامعه آرمانی خودش توصيف کرد. با رشد جنبش کمونيستی، فردریک انگلس برای اولين بار، معضل زنان را بعنوان مهمترین مسئله جامعه بشری در عرصه تئوری مطرح کرد. وی در اثر خود منشاء خانواده، کار خانگی را با بردگی بی‌مزد مقايسه کرده و زنان را پرولترهای کار خانگی نام نهاد. سرانجام مارکس با نقد بنیاد های نظام سرمايه‌داری، پا به پای انگلس نشان داد که نهادهای نظام سرمايه‌داری، از جمله نهاد خانواده بصورت امروزی، جزئی از ساختار روبنايی شيوه توليد سرمايه‌داری است. نقد علمی مارکس از سرمايه‌داری و نهادهای آن، مهمترين پشتوانه جنبش سوسياليستی زنان گشت.

واقعيت اين است که روز جهانی زنان، يکی از دستاوردهای مبارزه تاريخی جنبش کارگری و زنان کارگر بوده است. خود اين تاريخ، که متاسفانه مورد دستبرد دائمی احزاب بورژوا و فمینيست است، اين واقعيت را بروشنی نشان ميدهد.

بطور مثال در سوئد، مبارزه زنان کارگر، حتی پيش از اولين انجمن‌های سوسيال‌دمکراسی شکل گرفت. تقريبا در سال 1866 بود که زنان دوزنده  در شهر لوند سوئد خود را سازمان دادند. اين جنبش بيست سال بعد در شهرهای ديگر سوئد گسترش يافت. در سال 1890 اولين اعتصابات زنان کارگر مثل یک جنبش قوی اوج گرفت. جالب توجه اين است که اولين انجمن زنان کارگر برای تشکيل اتحاديه کارگری،  مورد مخالف مردان کارگر آندوره قرار گرفت. امری که ناشی از نبود آگاهی سوسياليستی در جنبش کارگری سوئد در آن زمان حکايت ميکرد.

در سال 1902 اولين اتحاديه کارگری زنان شکل گرفت که در اولين کنفرانس خود خواستار حقوق برابر زنان با مردان، حق بيمه مادری و حق رای برای همه بدون هيچ محدوديتی، مانند ميزان درآمد و امتيازات برتری طلبانه طبقات دارا، گشت. در اينجا بود که زنان بورژوا آشکارا با خواست زنان کارگر مخالفت کرده و خواستار باقی ماندن تمام محدوديت‌های قانونی طبقه دارا، به جز برتری جنسی شدند. اين يکی از مهمترين اختلاف طبقاتی زنان بورژوا با زنان کارگر بود. زنان بورژوا با اين مخالفت خود، خواست رهايی زنان را از يک خواست سياسی اجتماعی به خواستی تا حد برابری حقوقی دو جنس مخالف در چاچوب نظام سرمايه پايین آوردند. خواستی که امروز همه گروه‌های مدرن فمينيستی آنرا رنگ و لعاب زده‌اند.

همراه با اين پيشروی جنبش کمونيستی، مبارزه زنان کارگر جان تازه‌ای گرفت. الکساندر کولونتای ، يکی از پيشتازان جنبش سوسياليستی زنان    [2] ،   در نوشته خود در «تاریخچه روز

بين‌المللی زنان»، مبارزات آن دوره زنان کارگر را عامل اصلی  شکل‌گیری روز جهانی زنان کارگر ميداند. از نظر او تظاهرات زنان سوسیالیست آمريکا در فوريه 1907 سرآغاز شکل‌گيری جنبش جهانی زنان بوده است.

کولونتای میگويد که يکی از خواست‌های اصلی اين تظاهرات کسب حقوق سياسی برای زنان بود. با اين جنبش ،زنان سوسیالیست آمریکا،  پيشگام  سازمان دادن «روز زنان» شدند. با اين وجود ، فعالين آن جنبش، هنوز ايده خلق روزی به نام «روز جهانی زن» را در سر نداشتند. اين ايده اولين بار توسط کلارا زتکين در دومين کنفرانس بين‌المللی زنان بیان شد.  «کنفرانس تصميم گرفت که هر سال در تمام کشورها زنان بايد يک روز واحد را با شعار ،حق رای برای زنان، نيروی ما را در مبارزه برای سوسياليسم متحد خواهد کرد، جشن گيرند. … تصميم بر آن شد که اولين روز بين‌المللی زنان در روز 19 مارس 1911 برگزار شود. هدف اصلی اين جنبش دموکراتيک‌تر کردن پارلمان از طريق تحقق حق رای زنان برای انتخاب کردن و انتخاب شدن بود. سرانجام اولين روز بين‌المللی زنان در سال  1911 در آلمان و اتریش و چند کشور دیگر برگزار گردید.»

کولونتای در مقاله خود در باره تاریخچه روز جهانی زن ادامه میدهد که « در سال 1915 و  1916  در روز زنان کارگر رونق چشمگيری نداشت. چرا که احزاب سوسيالیست ( يعنی احزاب سوسيال دمکرات کنونی) در مقابل تلاش زنان سوسياليست چپ که موافق مواضع بلشويک بودند، ايستاده و به آنان اجازه تجمع و گردهمایی ندادند. اما با حضور قدرتمند زنان کارگر در مبارزات انقلاب اکتبر،  اوضاع جنبش سوسياليستی زنان بتدريج تغيیر کرد.

در انقلا ب اکتبر، زنان نقش چشمگيری در آغاز و پيشروی انقلاب اکتبر داشتند. با پيروزی انقلاب اکتبر، زنان نه فقط از حقوق مدنی  برخوردار شدند، بلکه زنان کمونيست نقش چشمگيری در نهادهای برآمده از انقلاب ايفا کردند. اين در شرايطی بود که در بسياری از کشورهای بورژوا، هنوز زنان از شرکت در انتخابات پارلمانی محروم بودند. اما با نیرومند شدن جنبش سوسیالیستی

زنان در بعد از انقلاب اکتبر، بورژوازی ناچار شد تا بتدريج حقوق مدنی زنان را برسميت بشناسد.     [3]

اين مسئله که چرا و چگونه روز هشت مارس بعنوان روز جهانی زن انتخاب گرديد، مورد بحث بوده است.  اسناد تاريخی گواه آن است که روز جهانی زنان  تداوم مبارزات زنان سوسياليست و کارگر بوده است. اما منشاء انتخاب اين روز موضوع مشاجره  است. بطور مثال کولونتای اشاره ميکند که در سال 1911 جشن روز جهانی زنان در تاریخ 19 مارس که سالروز انقلاب مسلحانه عليه شاه پروس بود برگزار گرديد. در سال 1913 اين تظاهرات و جشن سراسری به روز هشت مارس انتقال داده شد. برخی از پژوهشگران جنبش کارگری بر اين باورند که منشاء تاريخی انتخاب هشت مارس بعنوان روز جهانی زن، کنفرانس زنان کمونيست در مسکو بوده است. يعنی برغم تلاش‌های انترناسيونال دوم و جنبش زنان سوسياليست، تا آنزمان، هشت مارس هنوز نتوانسته بود، مثل يک جنبش جهانی تثبيت شود. بنا به اين نظريه  در سال1921  در دومين کنفرانس زنان کمونيست در مسکو تصميم گرفته شد که روز جهانی زن همواره در يک تاريخ معين و مشخص در هر سال جشن گرفته شود. از همين رو، به خاطر گراميداشت وقايع انقلاب فوريه در روسيه، هشت مارس بعنوان روز جهانی زن پيشنهاد گرديد. در حقيقت اين روز سالروز تظاهرات زنان کارگر پطرزبورگ بود که همزمان با شروع انقلاب گشت. با اين حال، بايد اين حقيقت را در نظر گرفت که از تظاهرات زنان نساج  در سال   1857 تا کنفرانس زنان کمونيست در سال 1921، همانند بخش جدا ناشدنی جنبش طبقه کارگر گام به گام پيش رفته است. سروصدای احزاب راست و چپ بورژوا بخاطر پوشاندن همين ماهيت طبقاتی جنبش سوسياليستی زنان است.  

محتوای طبقاتی جنبش هشت مارس

کلارا زتکين در سال 1889 در سخنرانی خود در کنگره انترناسیونال دوم  بر اين حقيقت پای فشرد که: «رهايی زنان به مانند رهايی تمام بشريت تنها بستگی به آزادی کار از سرمايه دارد. تنها در جامعه سوسياليستی است که زنان کارگر بمثابه جزئی از کل طبقه کارگر، بطور کامل از حقوق انسانی خود برخوردار ميشوند.»

او به خاطر این سخنانش مورد انتقاد شدید جنبش زنان بورژوا مدافع رفرم اجتماعی در چارچوب نظام سرمايه‌داری، قرار گرفت. با وجود اينکه کلارا زتکين در ابتدا از فمينست‌های بورژوا تاثير پذيرفته بود، با پيوستن به جنبش کمونيستی، به نقد مبانی فکری فمينيسم پرداخت. زتکين تاکيد کرد که:

«رهايی کامل دنیای زن پرولتر …. تنها در جامعه سوسیالیستی امکان‌پذير است. تنها در چنين جامعه‌ای، با محو سلطه اقصادی و روابط مالکیت موجود به تضادهای اجتماعی بين دارا و ندار، بين مرد و زن، بين کار فکری و يدی …. محو خواهد شد. … انقراض کاپيتاليسم، تنها تضاد کار و سرمایه، بلکه همچنین تضاد بين کار زنان و کار مردان را نيز محو خواهد کرد. … مبارزه جنس زن

برای نيل به انسانيت کامل نه درعرصه فمينيسم بلکه بايد در مقابله با سلطه سرمایه صورت گيرد.»    [4]

در کنفرانس زنان سوسیاليست در سال 1910 اين تصميم گرفته شد با زنان جناح راست هیچگونه همکاری صورت نگيرد و به جای شعار عمومی حق رای برای زنان، شعار کمونيستی « مبارزه برای حق رای زن، نيروی ما را برای سوسياليسم متحد ميکند» برگزيده شود.

روزا لوگزامبورگ، يکی ديگر از پيشگامان مبارزه سوسياليستی زنان کارگر در  خطابه خود در تظاهرات دوم زنان سوسيال دمکرات در دوم ماه مه 1912 گفت که:

«اگر موضوع بر سر دادن حق رای به خانم‌های بورژوا بود، دولت سرمايه‌داری، جز حمايت موثر از ارتجاع،  انتظار ديگری از جنبش زنان نداشت. اکثر زنان بورژوا که مانند شيرزنان در مبارزه بر ضد «حقوق ارثی مردان» عمل ميکنند، اگر حق رای نيز داشتند، مانند برره‌های سربراه در اردوی ارتجاع محافظه کار و مذهبی فرو رفته و بطور حتم خيلی ارتجاعی‌تر از مردان هم‌طبقه‌ای خود ميشدند. به غير از معدودی از زنان بورژوا که مشاغل و حرفه‌هایی دارند، آنها نقشی در توليد اجتماعی نداشته و چيزی جز مصرف کنندگان ارزش اضافی که مردان‌شان از پرولتاريا به چنگ مياورند، نيستند. …. تاریخ نيز اين حکم را تاييد ميکند. بعنوان مثال در انقلاب کبير فرانسه، پس از سقوط ژاکوبن‌ها، آنگاه که روبيسپير در زنجير به محل اعدام کشانده ميشد، روسپی‌های برهنه بورژوا، مست از پيروزی، در خيابانها به رقص مشغول بودند، يک رقص بيشرمانه شاد در گرد قهرمان از پای افتاده انقلاب.»

روزا لوگزامبورگ همچنين در رابطه با نقش زنان بورژوا در واقعه تاريخی کمون پاريس  می‌نويسد که «در سال 1871 در کمون پاريس، وقتی کارگران شکست خورده بودند، زنان بورژوا، حتی

از مردان حيوان‌صفت خود، در انتقام خونين‌شان از پرولتاريای سرکوب شده پيشی گرفتند. زنان طبقات دارا هميشه بطور تعصب‌آميزی از استثمار زنان کارگر دفاع کرده‌اند.»    [5]

برای تسخير مجدد هشت مارس

با شکست جنبش کمونيستی و تهاجم طبقه حاکم و کمونيسم‌های بورژوايی بر دستاوردهای جنبش کمونيستی، نظريه پردازان حاکم تلاش کردند تا پيوند تاريخی روز جهانی زن با جنبش سوسياليستی کارگری را سرپوش بگذارند. اينان در کنار تلاش برای بازنويسی تاريخ جنبش سوسياليستی زنان، نقش کمونيست‌ها در پيشروی اين مبارزه را کم‌رنگ کردند. بعنوان مثال، تاکيد بيش از حد بر نقش جنبش زنان نساج فرانسه در سال  1857 و به فراموشی سپردن نقش جنبش سوسياليستی در بعد از جنگ جهانی اول و بويژه نق انقلاب اکتبر توسط زنان بورژوای فرانسه در دهه پنجاه خلق شد.

اولين قدرت‌نمايی سوسيال دمکراتها برای تصاحب جنبش روز جهان زن در سال 1956 بود. در اين روز آنان زنان را به تظاهرات گسترده فراخواندند. پس از آن تاريخ، برخلاف دوره پيشين، سوسيال دمکراتها تلاش کرده‌اند تا هم در عرصه سياسی و هم در عرصه نظری، پرچم دفاع از «حقوق زن» را در دست داشته باشند. در سال 1975 ديگر روز جهانی زن تبديل به آنچنان مراسم خنثی و بی‌خاصيتی شده بود که سازمان ملل آنرا بمثابه يکی از روزهای تاريخی خود اعلام کرد. اين تاريخ دروغين تا آنجا رسميت يافته که سازمان ملل امروز در اسناد رسمی خود، هیچ نامی از کمونيست‌ها و جنبش سوسياليستی در سازماندهی و تکامل جنبش زنان کارگر نبرده است. بدين ترتيب روز مبارزه زنان کارگر و سوسياليست به «روز جهانی زن» مبدل شد. اين روز از سنبل يک مبارزه سوسياليستی مبدل به يک روز «گرامی»  غير طبقاتی گشت. حالا ديگر نه فقط سوسيال دمکرات‌ها، بلکه ليبرالها و ديگر احزاب امپریاليستی تبديل به طرفداران پروپاقرص «روز چهانی زن» شده بودند.

در دهه هشتاد احزاب محافظه‌کار اروپا، بخش زنان آنها، به جرگه اين جبهه ارتجاعی پيوستند. به اين ترتيب در يک دوره تاريخی، روز مبارزه زنان کارگر توسط طبقه حاکم غصب گردید.

امروز گروه‌های رنگارنگ فمينيستی پرچمدار «حقوق زن» و جنبش هشت مارس گشته‌اند. فميينيست‌ها با قلب تاريخ، ميکوشند تا با جداسازی مبارزه سوسياليستی زنان کارگر و ايجاد شکاف در يگانگی طبقه کارگر، جبهه‌ای ضد کمونيستی بورژوازی را تقويت کنند. به همين خاطر وظيفه جنبش انترناسيوناليستی زنان است تا بر محتوای طبقاتی جنبش جهانی زنان کارگر و تعلق هشت مارس به اين جنبش طبقاتی پای فشارد.

2006-03-07

زيرنويس‌ها

[1]– رجوع شود به « مجموعه تزها، بسوی استراتژی سوسياليستی، دفتر دوم». اين مقاله، کوششی است برای دفاع از تزهای طرح شده در اين جزوه حول مسئله زنان.

[2] –  من در اين نوشته از الکساندر کولونتای، مثل روزا لوگزامبورگ و کلارا زتکين، بعنوان پيشروان جنبش سوسياليستی زنان اسم برده‌ام. کولونتای نتوانست مواضع انقلابی پيشين خودش را در مقابل استالينيسم حفظ کرده و در اردوی انقلاب

بماند. کلارا زتکين، نيز با وجود اينکه از فعالين جناح چپ انترناسيونال دوم و پيشگامان برجسته جنبش سوسیاليستی زنان بود، قادر به ايستادگی در مقابل انحطاط حزب بلشويک و غلبه ضدانقلاب بر جنبش کمونیستی نگشت. اين حقایق اما

ذره‌ای از نقش تاريخی آنها در پيشروی جنبش سوسیالیستی زنان نمی‌کاهد.

[3]  – کليه توضيحات،  نقل به معنی از جزوه کولونتای در باره تاريخچه روز بين المللی زنان است.

[4]– اين جمله کلارا زتکين از مقدمه کتاب «تاريخچه زندگی کلارا زتکين» فيليپ س فانر – ترجمه سعيد سالک نقل شده است. متن ياد شده بزودی  در سايت «تکا» در بخش کانون بحث زنان کمونيست منتشر خواهد شد.

 [5]  –  نقل قول بالا از  متن سخنرانی روزا لوگزامبورگ در خطابه او به تظاهرات زنان سوسيال دمکرات در دوازده ماه مه 1912 آورده شده است. ترجمه‌ای بسيار نارسای اين متن به فارسی تحت عنوان «حق رای زنان و مبارزه طبقاتی»

توسط فدائيان در سال 1358 توسط انتشارات سياهکل انتشار يافت. متاسفانه اين متن با همان اشتباهات و همانند بسياری از آثار ترجمه شده توسط حزب توده و فدائيان، توسط تروتسکيست‌ها و تحت عنوان بازنويسی، در آرشيو باصطلاح

مارکسيستی‌شان قرار گرفته است. نقل قول ذکر شده در اين مقاله، با ترجمه سوئدی متون لوکزامبورگ در منتخب نوشته‌های سياسی وی، مقايسه و تصحيح شده است.

منابع

Internationell revolution, Arbetarrörelsen och kvinnoförtryck ـ1

Folkmakt nr 14, Åttonde mars en socialistisk kampdag-  2

3-ـ Luxemburg, Rosa, Politiska skrifter i urval

KOLLONTAY, ALEXANDRA, Kvinna och familjen, Gidlunds, 1976-۴

KOLLONTAY, ALEXANDRA, Den första etappen.. Albert Bonniers förlag – ۵

۶– ببل ، 1879 ، زن و سوسياليسم

۷- انگلس، 1884، منشاء خانواده ، مالکيت خصوصی و دولت

۸- -روزا لوگزامبورگ، 1912 حق رای زنان و مبارزه طبقاتی

۹ – کولونتای ، 1913 ، روز زن.

۱۰- مجموعه تزها، بسوی استراتژی سوسياليستی، دفتر اول و دوم، الف ديدبان

۱۱-مقدمه تاريخچه زندگی کلارا زتکين، فيليپ فانر، ترجمه سعید سالک.

By کارگران انترناسیونالیست

تشکیلات کارگران انترناسیونالیست برای سازمانیابی مبارزه مستقل کارگری و ارتقاء این مبارزات به یک جنبش متشکل و مستقل سیاسی فعالیت میکند.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: