خیزش اعتراضی و چشم اندازها
این نوشتار برای اولین بار بصورت پیام تصویری کارگران انترناسیونالیست در صفحه فیس بوکی کانون نشر انترناسیونالستی گوتنبرگ انتشار یافت
انقلاب
- تداوم خیزش، چشم انداز
خیزش اعتراضی راه پر فراز و نشیبی در پیش رو دارد. رژیم اسلامی در پی فرجه و فرصت سیاسی برای سرکوب این خیزش است. در سوی دیگر نیز دلالان سیاسی وابسته به قدرتهای جهانی و احزاب سیاستباز، برای تصرف قدرت از بالای سر خیزش، در کمین آن نشستهاند. عدهای مشغول ایجاد نهادهای قدرت با هزینه و نظارت اربابانشان بوده و عدهای دیگر نیز با بازنویسی برنامههای شکست خورده، در هیات پیشوایان و رهبران خود برگزیده، ظاهر میشوند.
خیزش سراسری باید بدیل سیاسی از پایین را، در مقابل این بدیلهای دستساز بگذارد. این مهم، در گرو اتحاد فعالین اعتصابات و اعتراضات حول یک نقشه عمل برای پیشروی خیزش و شرایط پیروزی آن است. در همین راستا، خطوط اصلی چشماندازها حول مسائل اساسی پیش روی خیزش، بمثابه کوششی برای گشایش بحث در میان محافل مبارز کارگری، حول یک نقشه عمل طبقاتی، با اتکا به درسها و تجارب تاریخی جنبش طبقه ما، به تصویر کشیده میشوند.
امواج این خیزش، برغم افت خیزهای مقطعی خود، بیش از دو راه در پیش رو ندارد. این امواج اعتراضی یا از طریق سازمانیابی کانون های آن حول یک نقشه عمل طبقاتی، وارد یک مرحله نوین و انقلابی میگردد و یا اینکه با فروکش و سرکوب امواج پراکنده اعتراض و عروج مجدد احزاب و باندهای بدنام سیاسی به صحنه بندوبست در سطح داخلی و بین المللی ، این فرصت تاریخی از دست میرود.
- چشم انداز خیزش، شکست یا پیشروی بسوی قدرت دوگانه
آنچه شورشهای شهری و خیزش سراسری فعلی را از شرایط انقلابی متمایز میسازد، عبارت است از عدم آمادگی ذهنی و سیاسی و در نتیجه پراکندگی کانونهای اعتراضات کارگری. این امر در سطح اجتماعی و سیاسی به معنای حل شدن بخش وسیعی از استثمارشدگان عاصی در صفوف گرایشات و باندهای ناراضی طبقه حاکم است . باندهایی که میکوشند تا به هر شکل ممکن از رشد آلترناتیو شورایی ممانعت کنند.
راه برون رفت از این اوضاع روشن است. پیشروی خیزش اعتراضی و بويژه جنبش کارگری و شکل گیری کمیته های اعتصاب و سرانجام اعتصاب عمومی آن تحولی است که راه را برای ارتقاء سیاسی کانون های اعتراضی و درجه سازمانیابی آنها حول یک نقشه عمل طبقاتی را باز میکند. چرا که با سازمانیابی سیاسی جنبش کارگری و ورود خیزش اعتراضی به مرحله یاد شده، ماشین نظامی رژیم فلج شده و شریانهای اقتصادی نظم موجود مسدود میگردد. اقدام سازمانیافته جوانان برای تسلیح و تهاجم به مراکز سیاسی نظامی در چنین شرایطی راه را برای تشکیل نهادهای بر آمده از دل خیزش در محل کار و زیست کارگران و مردم باز میکند. بدین سان با شکل گیری یک قدرت دوگانه، توازن قوای سیاسی بنفع یک انقلاب کارگری تغییر میکند. اگر چه ملزومات معین سیاسی برای ورود خیزش کنونی به چنین مرحله ای آماده نیست، اما وجود چشم اندازی استراتژیک و راهبردی از روند کنونی خیزش و در نتیجه هماهنگی و تمرکز تشکل های برآمده از درون این خیزش حول یک نقشه عمل سیاسی طبقاتی شرط اساسی چنین تحولی است.
- سازمانیابی سیاسی حول یک نقشه عمل کارگری
خیزش اعتراضی برغم قیامهای شهری متعدد، هنوز فراز و نشیبهایی در پیش رو دارد. دوره کنونی، دوره تدارک پایینیها و بالاییها برای مصاف تعیینکننده آتی است. رژیم اسلامی در صدد میلیتاریزه کردن جامعه و سرکوب خیزش است. کارگران و زحمتکشان، ناگزیرند تا متشکل شوند.
مهمترین گام در هماهنگی کانون های کارگری، مباحثات هدفمند حول چشماندازهای استراتژیک جنبش کارگری و تعیین نقشه عمل مشترک برای سوق دادن خیزش کنونی بسوی یک انقلاب کارگری است. اهمیت چنین نقشه عملی از آنروست که انقلاب کارگری، انقلابی است آگاهانه و سازمانیافته و در نتیجه نیازمند نقشه عمل معین. تسلیح پیشروان جنبش طبقه ما به چشمانداز و نقشه عمل مشترک و سازمانیابی کانونها و فعالین اعتصابات حول یک نقشه عمل کارگری، آن حلقه اساسی است که میتواند خیزش فعلی را به سوی یک انقلاب پیروزمند کارگری سوق دهد.
سازمانیابی سیاسی جنبش کارگری در شرایط کنونی، نه از طریق پیوستن کارگران به رهبران خودبرگزیده و فرقه های فاسد سیاسی، بلکه از طریق تداوم جنبش اعتراضی ونضج کانونهای اعتراضی تا سر حد تکامل آنها به تشکل های سیاسی بر آمده از دل خیزش اعتراضی ممکن میگردد. دخالتگری هماهنگ و هدفمند کانون های اعتصابات در مباحثات حول یک استراتژی سیاسی راه را برای این نوع از سازمانیابی سیاسی جنبش کارگری و اعلان موجودیت جنبش سیاسی متشکل کارگری حول مواضع طبقاتی، یعنی نقشه طبقه ما میگشاید.
- کمیتههای اعتصاب و گاردهای دفاع از محل زیست و کار
جنبش اعتراضی در شکل کنونی خود، میتواند تا مرحله تحمیل چند شکست سیاسی به رژیم حاکم پیش رود، اما بدون رهبری متمرکز و سازمان یابی سیاسی کانون ها و شبکه های فعال اعتراضات، به یک انقلاب کارگری پیروزمند منتهی نخواهد شد. حتی در همین مرحله نیز، پیشروی بیشتر خیزش سراسری نیازمند سازمانیابی سیاسی جنبش کارگری است.
بخش قابل توجهی از شبکههای و کانون های اعتراضات کنونی نطفههای اولیه تشکل های آتی برامده از دل خیزش و نهادهای آن در محل زیست و کار، از جمله کمیتههای اعتصاب هستند. به همچنین، دستههای گوناگون جوانان، بويژه زنان رزمنده که در مقابل تهاجم نیروی سرکوب، از تظاهرکنندگان دفاع میکنند نیز نطفه های اولیه گاردهای دفاع از محل زیست و کار محسوب میشوند. همانگونه که رشد درجه سازمانیابی سیاسی کانون های اعتراض و اعتصاب سراسری، مهمترین نشانه پیشروی و تکامل کیفی خیزش و تحول آن به انقلاب است، ناتوانی در هماهنگی سیاسی در این مسیر ،معنایی جز شکست خیزش و یا عقب نشینی آن تا یک مقطع معین دیگر، نخواهد داشت.
- سرنگونی رژیم سرمايهداری اسلامی
سرنگونی رژیم سرمایهداری اسلامی از طریق براندازی نهادهای سیاسی اداری، نظامی، امنیتی ،قضایی، فرهنگی و الغای قوانین اساسی موجود تحقق مییابد. این روند با بازداشت و محاکمه سران رژیم اسلامی و مصادره اموال و دارايیهای به غارت برده شده توسط آنان، تکمیل میگردد. روند سرنگونی با برپایی ساختار سیاسی نوین و تحکیم نهادهای بر آمده از دل انقلاب، همچون شوراهای محل زیست و کار، شوراهای شهری و استان و کنگره عالی شوراها در سطح کشوری و کمیسیونهای اجرایی آنها و همچنین گاردهای دفاعی برای ممانعت از هجوم نیروهای ارتجاعی به انقلاب و سرانجام تدوین قوانین اساسی کشور تضمین میشود.
سرنگونی رژیم اسلامی اما هنوز به معنای شکل گیری نظم مبتنی بر عدالت و برابری نیست. ایجاد یک نظام عادل و انسانی، تنها و تنها از طریق الغای مالکیت خصوصی بورژوایی و جانشینی آن با مالکیت اجتماعی امکان پذیر میگردد. برپایی نظم سوسیالیستی نیز منوط به تثبیت ساختار سیاسی دوره گذار است. اما ایجاد رفاه عمومی، طب، درمان و آموزش رایگان و رفع نیازها و معضلات فوری جامعه، از اولین اقدامات کمیسیونهای اجرایی شوراها خواهد بود.
پیشروی انقلاب نوپا از یکسو در گرو تثبیت ساختار سیاسی نوین و از سوی دیگر مشروط به تفوق سیاسی طبقه کارگر بر احزاب و نیروهایی است که از شرایط نوین سر بر آورده و بمنظور تسخیر شوراها و احیای نظم بردگی مزدی فعالیت خواهند کرد.
قدرت کارگری
آنچه امروز تحت عناوین تحزب کمونیستی جریان دارد متکی بر سنن ناشی از شکست انقلابات پیشن کارگری است. افسانه پردازیهای ایدئولوژیک در باره ضرورت تشکیل احزاب تک بنی و جانشینگرا و قبضه شدن قدرت سیاسی توسط چنین احزابی تحت عنوان نمایندگان تاریخی طبقه کارگر برای اولین بار در حین عقب نشینی و شکست انقلاب اکتبر رواج یافت. این افسانه پردازیهای همواره بوسیله روشنفکران منزلت طلب و گروههای نخبه گرا تکرار و بازتولید شده است. این گونه افسانه پردازی ها که با هدف خلع ید سیاسی بزرگترین و قدرتمندترین طبقه اجتماعی صورت میگیرد، سر در آبخشور تولیدات نظری و ایدئولوژیک مارکسیسم های آکادمیک و دولتی داشته و دارد. این احزاب که در زمان معینی بر بخش وسیعی از کره خاکی اعمال قدرت میکردند، امروز نیز، همچنان در کشورهایی چون چین و کره شمالی، بدترین نوع استثمار را به کارگران تحمیل میکنند.
از همین رو درسگیری از شکستهای انقلابات پیشین و بکارگیری دستاوردهای تجارب تاریخی طبقه کارگر یک شرط اساسی برای پیشگیری از تکرار فاجعه آمیز شکست های پیشین است.
قدرت کارگری نه به معنای اعمال قدرت مدعیان نمایندگی و پیشوایی طبقه کارگر، بلکه اعمال قدرت کلیت طبقه کارگر و به این اعتبار دخالت گری اکثریت عظیم استثمارشوندگان در اداره امور سیاست و اقتصاد جامعه است. قدرت گیری طبقه کارگر نیز نه از مجرای تکرار مکرر نظرات و دستورالعمل های بنجل و کهنه شده احزاب و گروههای سیاست باز، بلکه محصول پیشروی جنبش کارگری و ابراز وجود گرایشات سیاسی و نظری واقعی موجود در درون جنبش کارگری است.
- نه به حزب جانشین گرا
طبقه کارگر دارای لایه ها و اقشار متنوعی است. ساختار و ترکیب اجتماعی و طبقاتی طبقه کارگر و استثمارشوندگان نیز، به موازات تغییر و تکامل جامعه سرمایه داری همواره در حال تغییر بوده است. اشکال سازمانیابی کارگری نیز تابع و محصول همین شرایط اجتماعی و مادی اوست. به همین سبب مسئله سازمانیابی سیاسی طبقه کارگر و اشکال آن، داری یک راه حل و یک پاسخ قطعی که شامل کل تاریخ جامعه طبقاتی باشد، ندارد. یکی از مهمترین دستاوردهای تاریخی انقلابات شکست خورده، متکی بر یک تجربه تلخ تاریخی، یعنی تسلط ایده حزب جانشینگرا و اعمال قدرت حزبی با اتکا بر اصل سانترالیسم دمکراتیک به جای اعمال قدرت مستقیم نظام شورایی بوده است. آنچه امروزه احزاب نخبه گرای مارکسیست لنینیست تحت عنوان حاکمیت شورایی در نظر دارند، تکرار همین تجربه شکست خورده، یعنی قبضه شدن قدرت توسط یک اقلیت سیاسی و تداوم بردگی مزدی کارگری تحت بوروکراسی حزبی و اقتصاد دولتی است. از همین رو ضروری است تا جنبش سیاسی کارگری و احزاب و گروههایی که خود را مدافع حاکمیت واقعی طبقه کارگر میدانند، تکلیف خود را با شعار حاکمیت شورایی که اسم رمز حاکمیت حزب جانشین گرا و بدل شدن شوراها به تسمه نقاله های سلاطین حزبی است، فاصله گرفته و شعاری ناظر بر استراتزی سیاسی هدفمند خود، یعنی شعار اداره شورایی را سر دهند.
- حاکمیت نه، اداره شورایی
شعار اداره شورایی ناظر بر ظهور یک دولت نا متعارف و متکی بر استراتژی سوسیالیستی است. دولتی که تحت نظارت احزاب کارگری خارج از قدرت، و به موازات پیشرفت انقلاب جهانی، روبزوال بوده و بیش از بیش به نهادهای اداری شورایی نزدیک میگردد. ضمن آنکه دستگاههای اجرایی نظام شورایی، تحت نظارت دستگاه نهادهای ناظر و مستقل و همچنین متکی بر سیستم قضایی نوین قدرت کارگری و هیات ها بازرسی آن میباشند.
شعار اداره شورایی در عین حال بیانگر برسمیت شناختن تعدد احزاب کارگری و فراهم ساختن وسیع ترین آزادی های سیاسی در درون و بیرون چنین احزابی و همچنین تضمین دخالت این احزاب در ساختار سیاسی حاکمیت شورایی طبقه کارگر و تمامی شهروندان است.
در جایی که عبارت حاکمیت شورایی بدل به اسم رمز تبدیل شوراها و ساختار غیر متمرکز قدرت سیاسی به ابزار حزب تک بنی گشته است، عبارت اداره شورا یی نظارت بر وجود احزاب کارگری و کمونیستی خارج از قدرت، و همچنین وجود وسیع ترین آزادی ها برای دخالت گری این احزاب از مجرای اداره شورایی اقتصاد و سیاست کشور میباشد.
عبارت اداره شورایی همچنین ناظر بر وجود قوای مستقل قضایی و حقوقی است که بر عمل هیات های اجرایی شوراها که در واقع حاکمین واقعی نظام شورایی هستند، نظارت خواهد داشت. بدلیل انتخابی بودن این نهادها؛ چنین ساختاری به امر نظارت از پایین به قدرت حاکم، جامه عمل میپوشاند.
دوره گذار
- دخالت مستقیم شهروندان در اداره امور جامعه
با تحول امواج خیزش به انقلاب کارگری و تسخیر کوچه، خیابان، مراکز سیاسی و نظامی بدست مردم و فرزندان آنان خواهد شد. با بروز اولین نشانههای وجود قدرت دوگانه، شوراهای محل زیست و کار، به همراه دیگر تشکلهای برآمده از دل انقلاب، به منشور انقلاب و ساختار سیاسی نظام را از طریق شوراهای محلی، شهرها، استانها و سپس کنگره سراسری شوراها رسمیت خواهند داد.
ظهور نظام شورایی بمثابه آلترناتیو سیاسی طبقه کارگر، یعنی آغاز روند انتقال همه قدرت به نهادهای جدید و شکل گیری دولتی نوین با ساختار غیرمتمرکز. از همین رو نیز شوراها، نه نهادهای حاکمیت شورایی حزب، بلکه منتخبین گردهماییهای عمومی در محل زیست و کار بود ه و اعضای آنها هر آن قابل عزل خواهند بود. نهادهای نظام اداره شورایی، منتخب تودههای قیام کننده برای کنترل و اداره محل زیست و کار در سطح ناحیه، شهر و استان بوده و این نظام امکان فعالیت آزادانه همه احزاب کارگری و گروههای سیاسی دیگر در جامعه را در این نظام فراهم خواهد کرد.
شوراها با تشکیل کمیسیونهای اجرایی در حوزههای سیاسی، اقتصادی، آموزشی و فرهنگی، فعالیتهای اجرایی خود را تحت نهادهای مستقل بازرسی و دادرسی پیش میبرند. حاکمیت شورایی بعنوان یک ساختار سیاسی غیر متمرکز، اعمال قدرت به شیوهای نوین، با دخالت و اشتراک شهروندان در اداره امور جامعه را ممکن ساخته و راه نفی مالکیت خصوصی وسایل تولید و سرمایه و اجتماعی شدن آن و توسعه نظم سوسیالیستی از طریق امواج انقلاب جهانی را میگشایند.
- شیوه نوین اعمال قدرت: علیه پارلمانتاریسم، علیه حکومت حزبی
تشکیل شوراها مستلزم فلج شدن کامل ماشین سرکوب و شکستن اقتدار آن است. به همین ترتیب نیز، اعتصاب عمومی مستلزم شرایطی است که خانوادههای کارگری بتوانند در دوره کوتاهی و تحت وضعیتی که شریان زندگی اقتصادیشان قطع شده، به مبارزه خود ادامه دهند. اعتصاب سراسری و تشکیل شوراها، نتیجه تکامل مبارزه طبقاتی و شکوفایی مکانیسم های عینی وسیاسی آن است. سیاستبازانی که دم بدم کارگران را به تشکیل شوراها و اعتصاب عمومی فرا میخوانند یا نمیدانند چه میگویند و یا دزدان چراغ بدستی هستند که قصد ربودن قدرت و سوار شدن بر گرده کارگران را دارند.
آن دلالان سیاسی که دم به دم کارگران را فرا میخوانند تا با اقدامی یکشبه راه را برای ایجاد یک حکومت پارلمانی باصطلاح دمکراتیک باز کنند، نیک میدانند که پیشروی خیزش سراسری و قدرت گیری نهادهای برآمده از دل انقلاب، راه را برای بازیهای پارلمانی آستان بوسان قدرتهای جهانی خواهد بست. قدرت کارگری آتی ایران، با ایجاد دفتر بینالملل و با اتکا به اصول انترناسیونالیستی، تکلیف این بازیهای جهانی را در زمین خود آنان تعیین خواهد کرد.
قدرت کارگری، نه متکی به حاکمیت حزبی است و نه متکی بر حاکمیت پارلمانتاریستی. قدرت کارگری، یعنی اعمال قدرت بوسیله طبقهای که عزم گشودن راه برای محو پول، دولت و طبقات و ایجاد جامعه جهانی انسان را دارد. امر رهایی انسان از قیود جامعه طبقاتی نه در ظرفیت چپ سیستم پارلمانتاریستی است و نه در ظرفیت حاکمیت احزاب نخبهگرا و قدرت طلب. انقلاب کارگری، انقلابی است علیه پارلمانتاریسم و علیه حاکمیت حزبی.
- نظام اداره شورایی، علیه بوروکراسی سیاسی
اولین دولت کارگری تاریخ معاصر تنها دو ماه پای برجا ماند. کمون پاریس از ساختاری غیر متمرکز برخوردار بود. کمون پاریس، بدین دلیل از پای درآمد که کارگران فرانسه دارای یک سازمان یا حزب سیاسی متمرکز برای رهبری و دفاع از انقلاب نبودند.
شکست دومین انقلاب کارگری نیز، اگر چه دلایل متعددی داشت، اما تناقض ساختار سیاسی دوره گذار در این شکست نقش داشت. دولت برآمده از انقلاب اکتبر، از یکسو حاکمیت غیر متمرکز شوراها بود و از سوی دیگر به حاکمیت حزبی ( و اعمال قدرت از مجرای اصل سانترالیسم دمکراتیک) بدل گشت. تضاد میان ساختار غیر متمرکز شوراها و اصل سانترالیسم دمکراتیک و سپس جانشینی حزب به جای طبقه کارگر، راه شکست انقلاب را هموار ساخت.
ساختار سیاسی دوره گذار، یعنی نظام اداره شورایی برپا شده انقلاب پیروزمند آتی ناگزیر است تا با اتکا به تجارب تاریخی طبقه کارگر، از خصلت غیر متمرکز خود دفاع کند. این ساختار در عین حال میبایست با تکیه به نهاد کارشناسی ( مرکز مطالعات استراتژیک و احزاب و گروههای کمونیست و سوسیالیست) ناگزیر است تا شیوه های نوین امکان تداوم دخالت گری همه آحاد جامعه در اداره امور آنرا فراهم سازد. یک چنین نهاد کارشناسی و اجتماعی در درجه اول همچون حزب کارگری، در خارج از ساختار قدرت فعالیت خواهد کرد. چرا که عدم تمرکز قدرت در دست نخبگان، متخصصان و بوروکراتها، و فعالیت آنها تحت نظارت و استخدام شوراها یک اصل اساسی استراتژی انقلاب سوسیالیستی خواهد بود. این روند به معنای بکارگیری یکی از درس های اساسی شکست های پیش و گامی برای اتخاذ تدابیر دراز مدت بمنظور پیشگیری از تمرکز قدرت و تباهی بوروکراسی سیاسی محسوب میگردد. به عبارت دیگر احزاب سیاسی کارگری همچنان در خدمت تحقق قدرت کلیت طبقه کارگر، زوال دولت کهنه و انتقال موفقیت آمیز دوره گذار با تمرکز این استراتژی جهت تشکیل حزب بین الملل و تسریع انقلاب جهانی خواهند بود. این امر به معنای بازنگری طبقه کارگر به ساختار قدرت در دوران گذار و بازتعریف رابطه حزب، طبقه و قدرت در تمایز با احزاب پارلمانتاریست و جانشینگرا است.
بازنگری درسهای انقلابات شکست خورده و تبیین مکان تاریخی حزب و نقش آن بمثابه ابزار تسریع زوال دولت، یک اصل بنیادی استراتژی سوسیالیستی در بعد از پیروزی سیاسی انقلاب خواهد بود.
- الغای سیستم بردگی مزدی
طبقه کارگر و فرزندان آنان نیروی پیشبرنده این خیزش هستند. زنان بمثابه کارگران بیمزد کار خانگی همواره در صف مقدم نبرد علیه بي عدالتیها بودهاند. کارگران و زحمتکشان نمیتوانند در فردای پیروزی، بار دیگر بعنوان کارگران گوش به فرمان مدیران و سیاستمداران، در جدال با کار و یا بیکاری زندگی کنند.
زنان نمیتوانند و نمیخواهند تا بار دیگر با اعتماد به لفاظیهای دمکراتیک سیاسیون حرفهای، دوران سیاه دیگری از بردگی جنسی و خانگی را تجربه کنند. جوانان نمیخواهند تا بار دیگر بعنوان ارتش تحصیلکرده بیکاران، در انتظار لوایح پارلمانی، تن به زندگی بیآینده دهند. اینان بپا خاستهاند تا سرنوشت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه آتی را بدست گیرند.
این امر از طریق الغای بردگی مزدی، ممنوع شدن استثمار انسان از انسان و ایجاد سازمان اجتماعی کار متکی بر تواناییها و نیازهای شهروندان میسر میگردد. الغای مالکیت خصوصی سرمایهداری و برقراری مالکیت اجتماعی و نه دولتی، اولین گام در روند تحقق نظام سوسیالیستی است.
خیزش امروز، اگر قادر به پیش راندن فعالین خود به صحنه اداره امور سیاسی و اقتصادی جامعه نگردد، آلترناتیوهای سیاسی دستساز قدرتها، دوران دیگری از بردگی مزدی و فلاکت را به طبقه کارگر تحمیل خواهند کرد. یا پیشروی خیزش تا پیروزی انقلاب و یا دوران دیگری از بردگی مزدی، فلاکت و جنگ. راه دیگری وجود ندارد.
نظام سیاسی اقتصادی کنونی پابه پای خانه خرابی توده های وسیع زحمتکش و تشدید استثمار طبقه کارگر، سبب تخریب محیط زیست و بروز فجایع ناشی از بحران زیست محیطی شده است. نظام سرمایه داری سرنوشت کل کره خاکی را به سود و تداوم نظام بردگی مزدی گره زده است. این در حالی است که احزاب به اصلاح سبز و اصلاح طلب پارلمانی، بدون اشاره به پایه های اصلی بروز بحران زیست محیطی، نمایشات مضحک اصلاحات بپا کرده و بر توهم وجود یک نظام سرمایه داری عادل و متناسب با نیازهای بشر را دامن میزنند. اما همه اینان میدانند که تاریخ جامعه بشری تنها تاریخ جدال طبقات و تاریخ استثمار انسان از انسان نبوده است. این تاریخ بیش از هرچیز، تاریخ استثمار طبیعت، حیوانات و تاریخ استثمار و تخریب کل هستی بوده و میباشد. با شروع انقلاب کارگری در کشور و منطقه معین و پیشبرد استراتژی سوسیالیستی و نقشه عمل تحت حفاظت مراکز انقلاب جهانی، نه فقط انسان ، بلکه کل هستی از چنگ این نظام استثمارگر و مخرب رها خواهد شد.
- فراخوان!
خیزش اعتراضی راه پر فراز و نشیبی در پیش رو دارد. رژیم اسلامی در پی فرجه و فرصت سیاسی برای سرکوب این خیزش است. خیزش اعتراضی باید بدیل سیاسی از پایین را، در مقابل بدیلهای دستساز از بالا، بگذارد. این مهم، در گرو اتحاد فعالین اعتصابات و اعتراضات حول یک نقشه عمل برای پیشروی خیزش و شرایط پیروزی آن است. تشکیلات کارگران انترناسیونالیست همه فعالین کانونهای اعتراضی کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و همه اقشار زحمکتش، بويژه جنبش زنان را فرا میخواند تا خطوط طرح شده استراتژیک کنونی را بعنوان طرح پیشنهادی یک گرایش سیاسی درون جنبش کارگری، در محافل و مجامع خود به بحث گذارند. ما یقین داریم که به یمن وجود دهها تشکل و کانون آگاه در درون جنبش سیاسی کارگری و وجود خیل وسیعی از روشنفکران طالب قدرت گیری طبقه کارگر، بحث حول چشم اندازهای متفاوت طرح شده درجنبش اعتراضی و کارگری، میتواند، نقطه عزیمت مناسبی برای تعیین نقشه عمل طبقاتی بدست کانونهای اعتراضات و اعتصابات باشد. اقدام سازمانیافته و هماهنگ نهادهای برآمده از دل خیزش حول یک نقشه عمل طبقاتی، یعنی سوق یافتن خیزش سراسری به سوی یک انقلاب کارگری.