آخرین سوسوی جرقه‌ سیراماسترا خاموش شد. آخرین مشعل‌دار گردان روشنفکران ضدامپریالیست، بی‌آنکه سر ندامت بر آستان ناکسان پیروز تاریخ بساید، «میهن سوسیالیستی‌اش» را در گوشه عزلت نشاند و رفت. کاسترو داغ ندامت را بر دل برندگان سیه‌دل جنگ سرد و بی‌شکوه قرن بیستم گذاشت و رفت. او در معبر وقایع سوسیالیسم بورژوایی قرن ایستاد، از جنگ خلقی مائوتسه‌دون و حزب آوانگارد لنینی عبور کرد و جرقه سیراماسترا را بردل جنگل‌های تاریک آمریکای لاتین افکند. با «شلیک فرمانده چه گوارا به تاریخ»، توجه نسلی از روشنفکران آزادیخواه، از مراکز دانشگاهی اروپا و آمریکای لاتین تا تهران به بسوی مقاومت در کوه جنگل جلب گشت. مقاومتی که جرقه سیراماسترا را به راهی برای رهایی چپ، از بن‌بست سوسیالیسم چینی و روسی مبدل ساخت.

بدین‌سان چریکهای جان برکف، نبردی خونین و نابرابر را برای به زانو درآوردن «استعمارگران امپریالیست» و رهایی «میهن» از چنگال آنان، سازمان داده و با بازتولید توهم جدایی مبارزه ضد امپریالیستی از مبارزه ضدسرمایه‌داری طبقه کارگر، بدل به صدای رسای بورژوازی مغلوب و اقشار ناراضی متوسط شهری گشتند.

اینک با خاموشی «فرمانده فیدل» آخرین برگ این تاریخ خونین ورق میخورد. مقاومتی که هویت سیاسی طرف مقابل را با پست‌ترین و پلیدترین القاب تاریخ تمدن انسان رقم زد. اکنون نمایندگان این القاب، یعنی فاشیست‌ها، استعمارگران امپریالیست، نازیست‌ها وضدکمونیست‌های جنگ سردی، همه همه، پایان این کابوس را جشن میگیرند. بدیده اینانَ این کابوس با خاموشی جنبشی که سنبل مقاومت آن چه‌گوارا و فیدل است، پایان می‌یابد. مقاومتی که با جرقه سیراماسترا بسرعت گسترش یافت. از جنگلهای بولیوی تا جبهه مقاومت فلسطین و جنبش مسلحانه سیاهکل در شمال ایران، از جنگ چریکی در شهرهای آلمان تا مقاومت دانشجویی فرانسه و تولد نسل ۶۸ و همه و همه، حلقه‌های یک کابوس تاریخی برای سرمایه‌داری غرب بشمار میروند. سخنگویان سرمایه‌داری مدرن غرب بر این باورند که با خاموشی آخرین بازمانده جرقه سیراماسترا، میتوانند یک تاریخ از توحش بیرحم ضدانسانی را بازنویسی کنند. اینان تحقق رويای جاودانگی سرمایه را در محو هر شکل از مقاومت میجویند.

دلالان نفت و ابزار مرگ در کشورهای پیرامونی و متحدان چپ ضد امپریالیست‌‌ و کاستروئیست در پایان این راه، گشایش یک آشتی جهانی را میجویند. اینان که به یمن مقاومت دائمی طبقه کارگر به ضد امپریالیستهای سرکوبگر ملقب شدند، با این گشایش، جایگاه ضد امپریالیستی پپشین خود را به جنبش سیاه‌اندیش اسلامی داده و به صف نئولیبرالیسم و سوسیال دمکراسی می‌پیوندند.

کاسترو در ایران ۱۳۸۰- ۱۳۷۹

چپ ضدامپریالیست، برغم ادعاهای مکرر فرماندهان و رهبرانش مبنی بر نمایندگی طبقه کارگر، هیچگاه در عمل در کنار کارگران و استثمارشدگان نایستاد. اینان هیچ ربطی به طبقه‌ای که همواره ادعای نمایندگی‌اش را کرده‌اندَ نداشته‌اند. اینان قدرت را، چه در دنیای کوچک حزبی و چه در بزرگترین بخشهای کره خاکی، از چین تا روسیه و کوبای کاسترو، همواره با پشت کردن به طبقه کارگر و از مجرای استثمار کارگران تثبیت کردند. این حقیقتی است که در پس جدالهای لفظی امپریالیستها و ضد‌امپریالیست‌ها لانه کرده است.

مبارزه دائمی طبقه کارگر، آن نیروی عظیم اجتماعی است که آلترناتیوهای سیاسی آن را به قعر ناکامی سوق میدهد. مبارزه دائمی طبقه کارگر آن نیروی واقعی است که طولانی ‌ترین بحرانهای سیاسی و جناح‌بندی‌های نامتعارف را به این نظام تحمیل میسازد.

آخرین سوسوی جرقه سیراماسترا، این سمبل مبارزه برای تحمیل جزیره سوسیالیسم‌ ملی به سرمایه‌ جهانی، خاموش شد. بزرگترین درس تاریخی سوسیالیسم نوع کوبایی، پیشتر توسط سوسیالیسم روسی و چینی تکرار شده است. سرمایه‌داری جهانی یک نظام اصلاح ناپذیر است. سرنگونگی این نظام از طریق قهرمانان و فرماندهان جنبش‌های چریکی و دانشجویی و شورش‌های وسیع خیابانی، حتی با قبضه کردن قدرت در این یا آن کشور میسر نمیگردد.

اگر تداوم حیات سرمایه داری با استثمارطبقه کارگر و سرکوب مقاومت آن تحقق می‌یابد، سرنگونی این نطام و ایجاد جامعه نوین انسانی نیز بدست همین طبقه صورت خواهد گرفت.

۸ آذر ۱۳۹۵

کارگران انترناسیونالیست

By کارگران انترناسیونالیست

تشکیلات کارگران انترناسیونالیست برای سازمانیابی مبارزه مستقل کارگری و ارتقاء این مبارزات به یک جنبش متشکل و مستقل سیاسی فعالیت میکند.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: