شانزدهم آبان (هفتم نوامبر) مصادف است با سالگرد انقلاب اکتبر. انقلابی که بزرگترين تحول تاريخی و فکری جامعه مدرن بشری را رقم زد. در خلال جنگ جهانی اول، زمانی که امپراتوری روسيه در نهايت ضعف بسر ميبرد، طبقه‌کارگر روسيه توانست نقش مهمی در مبارزه طبقاتی آن کشور ايفاء نمايد. هنگامی که در انقلاب فوريه ۱۹۱۷ ماهيت ‌جناح‌های ‌بورژوازی و وزير سوسيال دمکرات، کرنسکی، برای امواج معترض کارگری و توده‌ای عيان شده بود، کارگران روسيه قادر شدند تا از طريق حزب خود، حزب بلشويک، رهبری جنبش انقلابی را بدست گيرند. بلشويک‌ها و لنين با رهبری انقلاب دوم، قدرت طبقه کارگر و کمونيسم را برای  تغيير جهان و جامعه بشری را به نمايش گذاشتند.

انقلاب اکتبر پيشرفته‌ترين سيستم بيمه‌های اجتماعی و رفاه، مناسبترين ساختار سياسی برای دخالت کارگران و مردم در اداره امور اقتصادی و سياسی کشور و پيشروترين جنبش آزادی زنان و جوانان را به ارمغان آورد. دستاوردهای  انقلاب اکتبر چنان عظيم بود که برای کل جامعه پيشرفته سرمايه‌داری غير قابل تصور مينمود. انقلاب اکتبر منجر به تشکيل انترناسيونال کمونيستی برای سازماندهی و رهبری انقلاب جهانی گشت. ظهور انترناسيونال کمونيستی نشانگر خصلت طبقاتی انترناسيوناليستی انقلاب و رهبری آن بود.

برخلاف تاريخ‌نويسی تاکنونی بورژوازی و جناح‌های چپ آن، انقلاب اکتبر يک انقلاب ملی محصور در مرزهای روسيه نبود. اين انقلاب آغاز موج انقلاب جهانی بود که شعله‌‌های آن بخش قابل توجهی از کره خاکی و بويژه کشورهای اروپايی را در نورديد. بدنبال پيروزی طبقه کارگر، خيزش‌های انقلابی آلمان را نيز فرا گرفت. مناطقی از آلمان صحنه درگيري‌ها و زدوخورد کارگران و شوراهای آنان با پليس بورژوازی گشت. سوسيال دمکراسی آلمان وارد کارزار خونينی عليه موج انقلاب کارگری شده و نقش مهمی در شکست انقلاب آلمان ايفاء نمود. بدليل عدم آمادگی کمونيست‌های آلمانی و تشتت ميان آنها، مناطقی که مدت کوتاهی تحت کنترل شوراهای کارگری بود بسرعت سقوط کرد.

 در سايه ناتوانی کمونيست‌های آلمان، دسته‌های مسلح و آدمکشان وابسته به سوسيال دمکراسی قادر شدند تا رهبران برجسته جنبش کمونيستی آلمان مانند روزا لوکزامبورگ را به قتل رسانند. سوسيال دمکراسی همچنين از سرخوردگی و نا‌اميدی هزاران کارگر که در قيام مسلحانه عليه سرمايه‌داری نقش اصلی را ايفاء کرده بودند، سود جسته و اکثريت شوراهای کارگری را تحت سيطره خود به سازش و تسليم واداشت. در ديگر کشورهای اروپايی و بويژه ايتاليا نيز خيزش‌های کارگری بدليل عدم آمادگی احزاب کمونيست اين کشورها با شکست مواجه گشت. بدين‌سان با شکست انقلاب در آلمان و اروپا  چشم‌انداز انقلاب اکتبر در هاله‌ای از ابهام و انتظار فرو رفت.

دول سرمايه‌داری از همان ابتدای پيروزی انقلاب اکتبر تهاجم وسيعی را عليه کمونيسم و طبقه کارگر سازمان دادند. انقلاب اکتبرآماج تهاجم نظامی، سياسی و ايدئولوژيک بی‌سابقه‌ای قرار گرفت. ارتش‌های بيش از پانزده کشور سرمايه‌داری دست به هجوم نظامی عليه شوروی زدند. حکومت نوپای کارگری در معرض جنگ، قحطی، محاصره اقتصادی، چشم به پيروزی موج انقلاب جهانی و ياری طبقه کارگر اروپا برای حفظ و تداوم انقلاب دوخته بود. با توقف انقلاب در آلمان و ناتوانی احزاب کمونيست اروپا در انجام رسالت تاريخی خود، حلقه محاصره شوروی تنگ‌تر و تنگ‌تر شد.

حزب بلشويک ناگزيرگشت تا پروسه انتقال قدرت به شوراهای کارگری را متوقف ساخته و دست به عقب‌نشينی موقت زند. شرايط اضطراری موجب شد تا تمام قدرت در دست حزب متمرکز شده و وجود فراکسيون‌ها و گرايشات متعدد کارگری و کمونيستی ممنوع اعلام شود. آزادی سياسی که ميبايست تا سر حد آزادی اقتصادی توليدکنندگان از بردگی مزدی پيش رفته و به تسلط آنان بر امور اداری و اقتصادی منتهی ميگشت، بدليل شرايط جنگی بکلی محدود شد. در عرصه اقتصادی نيز سياست نپ بعنوان يک سازش موقت برای ممانعت از فروپاشی اقتصادی کشور به کار گرفته شده و سپس نيز مديريت‌ فردی بر صنايع سيطره يافت. اين تدابير اما با شکست قطعی انقلاب جهانی و سپس نيز تسلط استالينيسم مبدل به مشخصات تاريخی ساختار اقتصادی و سياسی شوروی شدند. تدابيری مانند ممنوعيت گرايشات و فراکسيون در حزب کمونيستی، محدود شدن تحول اقتصادی به دولتی شدن صنايع با مديريت فردی،  محصور شدن روند انقلاب  و سوسياليسم در يک کشور و همه و همه بعدها جزئی از مشخصات ايدئولوژيک استالينيسم گشت.

شکست انقلاب اکتبر اما يک رخداد ساده نبود. اين درست است که شکست انقلاب روسيه بصورت يک شکست نظامی سياسی، همچون يک رخداد‌ ناگهانی بوقوع نپيوست، اما اين شکست در خفا و به آرامی نيز صورت نگرفت. سنگرها و مواضع طبقاتی پرولتاريا در عرصه سياسی، نظری و تشکيلاتی، گام به گام و در جدالی خونين با کمونيست‌ها پس گرفته شد.

 «اپوزيسيون کارگری» برای حفظ دستاوردهای انقلاب مقاومت چشمگيری را سازمان داد. «اپوزيسيون چپ» برهبری تروتسکی عليه گنديدگی سياسی حزب قد علم کرد. کمونيست‌های چپ در روسيه و همه جا (از جمله سلطانزاده بعنوان رهبر حزب کمونيست ايران) و بويژه کمونيست‌های چپ در اروپا به دفاع از مواضع طبقاتی کارگران برخاسته و بخش قابل توجهی از کمونيست‌های روسيه تيرباران شدند. تقريبا کليه گرايشات مزبور از دم تيغ استالينيسم گذرانده شدند و رهبران آنها یا سر‌به ‌نيست شده يا مورد پيگرد قرار گرفتند. انقلاب اکتبر در پايان دهه اول حيات خود،  بدليل شکست موج انقلاب جهانی و تنها ماندن کارگران شوروی از پای در آمد. حال ديگر، صنعتی شدن سريع با اتکا بر مدل معينی از سرمايه‌داری و تحزب چپی، بنام کمونيسم عرض‌اندام کرده بود. بورژوازی غرب با معرفی آنچه در روسيه جريان داشت به نام کمونيسم،  تبليغات زهرآگين و بی‌وقفه‌ای را عليه تحزب و کمونيسم به راه انداخته و ده‌ها جبهه سياسی و نظری عليه جنبش کمونيستی گشود. جنبشی که اکنون يک شکست سهمگين تاريخی را تجربه کرده و در آستانه دورانی از انزوای سياسی قرار گرفته بود.

اگر چه «اپوزيسيون کارگری» نتوانست سنت کمونيستی را احياء کند، اما نقش اين گرايش بمثابه يک سنگر مقاومت در پروسه شکست انقلاب کارگری، در تاريخ ثبت شد. اگر چه تروتسکی يک عقب‌نشينی گام به گام انقلاب را در مواضع و برنامه پيشنهادی خود به نمايش گذاشت، اما او بعنوان يک انقلابی بزرگ نقش مهمی در انقلاب اکتبر و مقاومت عليه استالين ايفاء کرد. عليرغم نقش مخرب و ضد انقلابی جنبش تروتسکيستی در بعد از جنگ جهانی دوم، آثار تروتسکی از دستاوردهای نظری انقلاب اکتبر محسوب ميگردند.

برغم خارج شدن جنبش تروتسکيستی از صحنه مبارزه پرولتری، برغم پيوستن جنبش آنارشيستی به اردوی سرمايه‌داری، برغم پاسيفيسم و ناتوانی کمونيسم‌شورايي و برغم همه شکست‌ها و عقب‌نشينی‌های تحميلی بر جنبش کارگری و کمونيستی، استمرار سياسی و تاريخی اين جنبش هميشه تداوم داشته است. سنت کمونيست‌های انترناسيوناليست، سنتی که حزب کمونيست ايتاليا طی دهه‌های بعد از جنگ دوم جهانی، تنها مدافع آن بود، بر درس‌ها و دستاوردهای تاريخی انقلاب اکتبر استوار است.

انقلاب اکتبر، بعد از کمون پاريس، اولين تجربه جنبش جهانی کمونيستی در نوع خود بود. تجربه‌ تاريخی که درس‌های بزرگی برای پرولتاريای جهانی به جای گذاشت.  شکست انقلاب اروپا و ناتوانی احزابی که بتازگی به جبهه مبارزه کمونيستی پيوسته بودند، نشان داد که تشکيل انترناسيونال بصورت جمعی از احزاب کمونيست ملی، شکل مناسبی برای مقابله با سرمايه‌داری جهانی نيست.

شکست انقلاب در آلمان نشان داد که تلاش شوراهای کارگری بدون يک حزب سياسی منسجمی که جزئی از خود طبقه بوده و انقلاب آنرا سازمان دهد، دچار هرج ومرج فاجعه‌باری ميگردد.

شکست جنبش انقلابی ايتاليا نشان داد يکسان گرفتن شوراهای کارگری بعنوان اقدام طبقاتی که از منافع کارگران بمثابه يک طبقه دفاع ميکنند، با شوراهای کارخانه که از منافع گروهی از کارگران در کارخانه دفاع مينمايند، برای انقلاب امری مخاطره‌آميز است.

شکست انقلاب اکتبر و بدنبال آن شکست موج جهانی انقلاب نشان داد که انقلاب کمونيستی نياز به يک حزب جهانی منسجم با استراتژی مشخص و تاکتيک‌های متناسب با شرايط هر کشور و منطقه دارد.

انقلاب آتی سوسياليستی با بکارگيری درس‌های شکست دو کوشش تاريخی کارگران و جنبش کمونيستی راه برپايي جامعه جهانی انسانی، جامعه‌ای فارغ از بردگی مزدی، جامعه عاری از فقر و جهل و جنگ را خواهد گشود. خاطره تابناک و پر افتخار انقلاب اکتبر بر تارک قله‌های تاريخ بشر هميشه خواهد درخشيد.  

زنده باد انقلاب جهانی پرولتاريا، زنده باد کمونيسم

۲۴ مهر ۱۳۸۱۱۶ اکتبر ۲۰۰۴

تشکيلات کارگران انترناسيوناليست

نسخه پی دی اف

By کارگران انترناسیونالیست

تشکیلات کارگران انترناسیونالیست برای سازمانیابی مبارزه مستقل کارگری و ارتقاء این مبارزات به یک جنبش متشکل و مستقل سیاسی فعالیت میکند.