جنبش اعتراضی در سیطره موج سبز
لحظات حساسی در حال سپری شدن است. تلاش جمهوری اسلامی برای کسب اعتبار از طریق صحنه سازی برای دمکراسی انتخاباتی، بر متن یک بحران سیاسی فزاینده، چاشنی جنبش اعتراضی را به حرکت درآورد. ماهیت رفرمیست این جنبش تا زمانی تضمین گشته است که رسانه های جهانی و احزاب راست و چپ، سیطره رهبری (سبز) آن را تضمین میکنند. ممکن است که جناح اصلاح طلب با حمایت متحدان بین المللی خود، بتوانند جنبش اعتراضی را بطور کامل در چنبره خودش نگاه داشته و تا سر حد تحمیل اصلاحات ساختاری به رقبا پیش روند. اما تحقق چنین امری منوط به دو شرط است:
اول اینکه رهبری سبز قادر گردد جنبش اعتراضی را همچنان در زیر علم و کتل مذهبی و آئينهای اسلامی نگاه داشته و رهبری موج سبز را تا آستانه يکسره کردن تناقضات ساختاری جمهوری اسلامی در سیطره خود نگاه دارد. اين امر از سویی مشروط به تداوم همسویی اصلاح طلبان با جنبش اعتراضی و از سوی دیگر جلب نیروهای مسلح و نهادهای اطلاعاتی و سیاسی رژيم است. نامه کروبی به وزیر اطلاعات و کناره گیری وی نشان از وجود شکاف سیاسی در درون وزارت اطلاعات دارد.
شرط دوم عبارت است گسترش سيطره رهبری اصلاح طلب به اعتراضات کارگری. اگر فرزندان کارگران قربانیان توحّش و سرکوبگری اعتراضات هستند، کل خانوادههای کارگری، باید بار مخارج و هزينههای سرکوب و چپاول دوره بحران را بر دوش گیرند. و اين همه در شرایطی است که بحران سرمايهداری جهانی و سقوط قيمت نفت، همچون تازيانههای بيرحمی بر پيکر استثمار شدگان فرود خواهد آمد. دوران آتی، حتی اگر جناح اصلاح طلب نيز موفق گردد، دوران رویا رویی طبقه کارگر با سازمان دهندگان اين نظم جهنمی است.
مشخصات بحران
خصلت جهانی بحران سرمایه داری
چند مشخصه، بحران سياسی ايران و جنبش اعتراضی کنونی را از کلیه جنبشهای تا کنونی دهههای اخير متمايز میگرداند. اولين مشخصه وجود يک بحران بينالمللی است. سرمايهداری جهانی وارد يکی از عظيمترين بحرانهای تاريخ خود شده است. تمام ادبيات دهه گذشته ما در حوزه تحليلهای بینالمللی و خطوط عمده مواضع، ناظر بر فهم خصلت این بحران بوده است. خطوط مواضعی که تماما دلالت بر وقوع دورانی از جنگهای ملی و منطقهای برای تقسيم مجدد بازارها، نزول نقش دلار و آمریکا و در نتیجه وقوع يک پولاريزاسيون سياسی در سطح جهانی داشتند. چشم اندازهای که بیش از یکدهه پیش ترسیم شدند، امروز بدل به واقعیات دنيای سرمايه گشتهاند. بحران سياسی ايران بر متن چنين اوضاعی، يک خيزش اعتراضی وسیع را رقم زده است. پس خصلت جهانی بحران سرمايهداری فاکتور مهمی است.
مشخصه دوم، نقش تکنولوژی رسانهای در جنبش اعتراضی کشور تحت استبداد مذهبی است. تاثير تاثير تکنولوژی رسانهای بر جنبش اعتراضی در اين حد، حتی برای نظريه پردازان درجه اول «جامعه رسانه واطلاعات»، نظريه پردازانی چون کاستلز که مطبوعات بورژوا آثارش را همطراز کاپيتال مارکس خواندند، قابل تصور نبود. جوانانی که با يکدست همرزم در خون غلطيده خويش را ياری ميدهند و با دست ديگر موبايل را گرفته تا جنايت را ثبت و فریاد کنند. اگر زمانی کشتار مخالفان و حمل آنها بسوی گودالهای متروک در تيرگی شب ممکن بود، اکنون نشانه رفتن قلب و سرجوانان و حتی لحظات جانباختن آنان، کره خاکی را میلرزاند و خشم انسانها را میشوراند. اين، در عين حال به معنای امکان وقوع تحولات و تبادل ارتباطات در شرایط غير قابل پيشنی است.برغم تعلق اکثريت معترضان به طبقه متوسط جامعه، برغم آگاهی اقشار وسيعی از کارگران به ماهيت جدال جناحها، حضور چشمگیر زنان و دختران جوانان در جنبش اعتراضی، يکی ديگر از خصوصياتی است که اين جنبش را از جنبشهای تاکنونی متمايزميسازد. خصلت مردانه جنبشهای اعتراضی در ايران، کاملا کمرنگ گشته است. مشخصه سوم، تداوم تجربه سنت شورایی جنبش کارگری و سطح آگاهی عمومی و سواد اقشار اجتماعی و جوانی است که بخش قابل توجهی از آنان يا خود در صف طبقه کارگر هستند و يا فرزندان آناناند.
گرایش سیاسی و انترناسیونالیستی درون جنبش کارگری
وجود یک جنبش قوی اعتراضی بر متن بحران سیاسی و اقتصادی، تداوم سنت شورایی جنبش کارگری بدين معناست که در صورت ابراز وجود جنبش مستقل کارگری، بايد شاهد کوبيده شدن مهر طبقاتی آن بر این خصوصیات بود. اما یک مشخصه دیگری که وضعیت امروز جنبش کارگری و اعتراضی را از دوره های پیشین متمایز میسازد عبارت است از وجود محافل مستقل کارگری بصورت بخش سیاسی جنبش کارگری ایران که آمادگی سازمان یابی داردند. فعالیت تشکیلات کارگران انترناسیونالیست معرف و خصلت نمای این گرایش سیاسی درون جنبش کارگری است. جریانی که پرچم سنت سازمان یابی محافل مستقل کارگری طی چند دهه مشخصه تداوم داده است. . سنت جريان انتقادی درون جنبش کارگری که در جنبش شورايی سال پنجاه و هفت نطفه بست، امروز از کوران نبردی سی ساله عبور کرده و زنده است. محافل کارگری که در ادبيات ما همواره جريان انتقادی درون جنبش کارگر نام گرفته، تاثير بسزايی در بحران و تجزيه احزاب مائوئيستی، استالينيستی و تروتسکيستی داشتهاند. تشکیلات کارگران انترناسيوناليست، محصول و سنبل اين روند است. اين اتفاقی نيست که فعالين اين حرکت، از تجربه شوراهای کارگری در دوره برآمد انقلابی و سازمانیابی محافل مستقل کارگری در دوره سیطره استبداد مذهبی، برخاستهاند. تشکيلات کارگران انترناسيوناليست، سخنگو و نماد يک سنت معين در جنبش کارگری است. سنتی که برغم عدم برخورداری از بديل کمونيستی هيچگاه بر مواضع چپ سرمايه تمکين نکرد.
اين بدين معناست که امروز نطفه های اولیه يک بديل و قطب کمونيستی، بصورت يک جريان فکری درون جنبش کارگری زنده است. سنتی که در صورت اوج بحران سياسی کنونی قابلیت بدل شدن به صدا و پرچم بخش سازمان یافته جنبش سیاسی کارگری را دارد. عدم وجود چنین جریانی در درون جنبش کارگری در دهههای سابق راه را برای سيطره چپ سرمايه و شکستهای بعدی باز ميکرد. امروز اما توان بالقوه محافل مستقل وسازمان یافته کارگری برای رقم زدن یک بدیل طبقاتی میتواند نقش بسزایی در تغییر صف بندی سیاسی طبقاتی جنبش اعتراضی ایفا کند. با گام نهادن در این مسیر، نبايد بگذاریم که تجربه تلخ و گرانبار شکست های پیشین بار دیگر تکرار شود.
بدون وجود يک سازمان انترناسیونالیستی همچون بخش سازمانیافته جنبش سیاسی کارگری، بدون وجود يک بديل سوسیالیستی که پرچمی بدون لکه در تاريخ جنبش کمونيستی را به اهتزاز درآورده باشد، اتحاد طبقه کارگر، تنها یک اهرم در دست طبقات بورژوا خواهد بود. سازمان یابی سیاسی محافل کارگری و سوسیالیستی درون جنبش کارگری یک ضرورت حیاتی در شرایط کنونی است.
بسوی بدیل طبقاتی
تشکيلات کارگران انترناسيوناليست، تنها جريانی است که بر پيوستگی سنن نظری و سياسی جنبش کارگری تکيه داشته و موجوديت خود را با دفاع از اين سنن توضيح ميدهد. سننی که با جنبش انجمنهای مخفی کارگری اروپا و آسیا متولد شد، در تشکيلات کمونيستی برهبری مارکس و انگلس نضج یافت، انترناسيونال اول را تشکيل داد، جناج چپ انترناسيونال دوم و سپس جناح چپ انترناسيونال سوم را رقم زد. تنها اين سنت بود که در پيش از شکست انقلاب اکتبر ناقوس خطر شکست را بصدا در آورده و از مواضع کمونيستی در بینالملل سوم دفاع کرد. تنها گروهها و احزاب پيرو سنت چپ کمونيستی ( آلمان و ایتالیا) بودند در دوره اوج انقلاب جهانی و شکست آن، به دفاع از مواضع و سازمانیابی طبقه کارگر پرداخته و سپس نیز در جنگ جهانی دوم پرچم ضد جنگ را برافراشته و عليه هردو طرف ايستادند. به جز مدافعان سنت چپ کمونیست، شما در تاريخ حتی يک گروه یا حزب سياسی نمییابيد که موضع مشابهی در قبال شکست انقلاب اکتبر ( نقد استالینیسم، رد پارلمانتاریسم، رد جنبش ملی) اتحاذ کرده و به مبارزه برای سازمان یابی طبقه کارگر ادامه داده و از مواضع طبقه کارگر در جنگ جنگ جهانی دوم دفاع کرده باشند. تنها مدافعان اين سنت بودند که عليه خيانت سوسیال دمکراسی و اتحاديههای کارگری ايستادند و در دوران سياه ضد انقلاب از مواضع تاريخی و طبقاتی پرولتاريا دفاع کردند.
راهی که «تکا» در حوزه نظری وسياسی پيموده، قطعا بینقص و بدون انحراف نبوده و بايد به بوته بازبینی کمونيستی گذاشته شود. مواضع و مباحث «تکا» آیههای آسمانی يا احکام مراجع تقليد نيستند. روشن است که اين مباحث و مواضع باید تکامل يافته، اصلاح شده يا صيقل يابند. فعالين تکا ادعای نمایندگی و رهبری هیچ قشر و طبقه ای را نداشته و خود را مالک هیچ نظر يا تشکلی که جدای از جنبش طبقاتی ما باشد، نمیدانند. «تکا» محصول و آفريده جنبش کارگری، جنبش طبقه خود است. «تکا»، برغم ضعفها و کاستی ها، تعلق به سنن سیاسی جنبش و طبقه خود دارد. سننی که اختراع اين امام يا آن پیامبر نيست. سنتی که هر گام در تکامل نظری، سیاسی و تشکیلاتی را در راستای سازمان یابی سیاسی جنبش طبقه برمیدارد. تشکيلات کارگران انترناسيوناليست همه شما را فرا ميخواند تا به هر شکل که مناسب ميدانيد، با تکیه بر سنن طبقاتی به سازماندهی خود و همکاران مبادرت کنید. هر طور که ميتوانيد به پيشروی مواضع طبقاتی، به تشکليابی سنت سیاسی جنبش کارگری ياری رسانده و خود را سازمان دهيد. تکا يک سازمان سياسی یا حزبی بدان گونه که در دنیای سیاست رواج دارد، نيست. سازمان یابی تکا، پیشروی و سازمان یابی بخش معنی از جنبش کارگری است. «تکا» يک گرایش سیاسی درون جنبش کارگری، یک جریان کمونيستی است که رسالت خود را قطببندی و ايجاد سازمان طبقاتی کارگران قرار داده است.
روشن است که ما پرچمدار کار نظری و مدافع نقش سازمان انقلابی بمثابه توليد کننده تئوری هستيم. اما نبايد فراموش کرد که احزاب و سازمانهای سياسی، ماترياليزه شده تئوریهای سياسی هستند. نبايد فراموش کرد که سازمان سياسی نه حول وحدت تئوريک يا همگرايی «ايدئولوژيک» بلکه حول برنامه و استراتژی سياسی شکل ميگيرد. نبايد فراموش کرد که شرط موجوديت خلاق يک سازمان کمونيستی وجود نظريه پردازان و گرايشات نظری متعدد در چارچوب يک برنامه سياسی است. نبايد فراموش کرد که امروز، روز مبدل کردن تئوری به چراغ راهنما و سلاح سياسی است. اگر در داخل ايران، امکان شکل دادن به اين مهم، یعنی سازمان یابی محافل کارگری حول نشریات و مواضع کمونیستی، به دلیل غیاب چنین آلترناتیوی در درون جنبش کارگری، وجود ندارد، شما میتوانید با نقطه عزیمت از خطوط عمومی مواضع انترناسیونالیستی، امکان برداشتن گام های اولیه سازمان یابی سیاسی را تامین ساخته و سپس خط سیر و مواضع را با اتکا به نیروی جمعی تغییر و تکامل دهید. هر گام کوچک شما خشتی است که يک بنای عظيم تاريخی، يعنی بخشی از حزب بینالمللی طبقه کارگر را، بنا مينهد. این خصلت با آرم و نشان و تبلیغات تعیین نمیگردد. به وارونه، ماهیت طبقاتی جنبش کارگری،مکانیسم تکامل و سازمانیابی آن در دوران حاضر است که این خصلت سیاسی و جهانی را بدل به یک مشخصه جنبش کارگری به عنوان تنها فاعل و عامل تاریخی انقلاب اجتماعی کرده است. دورانی که در آن يک جنبش يا بايد ضد سرمايهداری و انقلابی باشد و يا رفرميستی و بورژوایی. هيچ جنبش ضد سرمايهداری بدون کمونيسم، بدون جنبش سوسیالیستی که کل تاریخ مبارزه طبقه کارگر را در هم تنیده، نميتواند وجود داشته باشد. اما گروههای پراکنده کارگری بعنوان جنبش ضد این یا آن سرمایه البته که میتواند وجود داشته باشد. هيچ سازمان سیاسی و انترناسیونالیستی کارگری، بدون توضيح مکان خود در تاريخ جنبش کمونيستی، بدون يک خصلت انترناسيوناليستی، نميتواند وجود داشته باشد. يا تعلق به جناح چپ بورژوا يا تعلق به سنت طبقاتی و انترناسیونالیستی جنبش کارگری. لحضات تاريخ سازی از سر ميگذرد. بدون بديل کمونيستی هيچ سخنی از انقلاب و پيروزی آن نميتوان بر زبان آورد. وبدون سازمانيابی کارگران کمونيست، نميتواند هيچ سخنی از بدیل کمونيستی در ميان باشد.
به سوی سازمانیابی انترناسیونالیستی در جنبش کارگری!
مرداد ۱۳۸۸ برابر با جولای ۲۰۰۹
کارگران انترناسیونالیست
نسخه پی دی اف، موج سبز و لزوم بدیل طبقاتی