اعلام موجودیت تشکیلات کارگران انترناسیونالیست

فعالين نشريه «پيك انترناسيوناليستي»، پس از چهار سال فعاليت در گرد اين نشريه، موجوديت «تشكيلات كارگران انترناسيوناليست» را اعلام مي‌دارند.  «تشكيلات كارگران انترناسيوناليست» خود را متعلق به يك سنت معين تاريخي در جنبش كارگري ميداند.  سنتي كه با «انجمن‌هاي مخفي كارگري»، «اتحاديه كمونيست‌ها» به رهبري ماركس و انگلس آغاز گشت و سپس در انجمن بين‌المللي كارگران، جناح چپ بين‌الملل دوم و جناح چپ بين‌الملل سوم تداوم يافت.  سنتي كه پرچمي پرافتخار و بدور از آلودگي كمونيسم‌هاي دروغين و بورژوايي را در اهتزاز نگاه داشته است، چپ کمونیست سنت كمونيست‌هاي انترناسيوناليست.

راه تاكنوني فعالين «پيك انترناسيوناليستي» اما محدود به حيات چهار ساله «پيك انترناسيوناليستي» نيست.  سابقه افراد متشكل در اين حركت به يك گروه كارگري و سپس «سازمان پيكار در راه آزادي طبقه كارگر»، «محافل مستقل كارگري» در ايران و بالاخره «انجمن كارگران پناهنده و مهاجر» در خارج از كشور برمي‌گردد.  فعاليت براي متشكل شدن محافل كارگري در ايران، تلاش بيوقفه به منظور دستيابي به مواضع كمونيستي، سازماندهي جنبش اعتراضي پناهندگان سياسي در تركيه به سال 1991 و كوشش براي تشكل‌يابي محافل كارگري در خارج از كشور جوانبي از عرصه‌هاي حركت ما در دو دهه اخير بوده است.

بحران و فروپاشي «سازمان پيكار در راه آزادي طبقه كارگر»، نقطه آغاز مطالعه ما حول علل بحران و جمعبندي از مباحث گروه‌هاي موسوم به «خط 3» بود.  اين كوشش طي يك دهه فعاليت محافل كارگري عليرغم شرايط دشوار اختناق و فشارهاي شكننده محيط كار تداوم يافت.  نطفه‌هاي اوليه مواضع كنوني، مانند سرمايه‌داري دولتي، عدم اعتقاد به ماهيت كمونيستي قطب‌هاي به اصطلاح سوسياليستي جهان و سازمان‌هاي چپ ايران و همچنين اعتقاد به سازمانيابي سياسي كارگران ريشه در آن دوره دارد.  اين روند در خارج از كشور نيز تداوم داشت.  فعاليت در «انجمن كارگران پناهنده و مهاجر»، آخرين كوشش ما براي سازمانيابي سياسي كارگري در چارچوب سنن گذشته بود.  جمعبندي ما از اين حركت در مقاله «ترازنامه و آينده» كه بيانگر نظرات هيئت هماهنگي انجمن و تعدادي از اعضاء و واحدهاي آن بود،‌ در نشريه «كارگر تبعيدي» منعكس گرديد.  «ترازنامه و آينده» تصويري بود از انتهاي راهي كه با بحران و فروپاشي انجمن به بن‌بست رسيد.  تصويري از ناتواني قشري از فعالين كارگري در برش از سنن چپ و اتحاديه‌گرايي.  تصويري از قرار گرفتن اين قشر در «دو راهي سوسيال‌دمكراسي و سوسياليسم» در آستانه زوال جناح چپ.  فعاليت محافل سابق انجمن در دوره بعد،‌ انطباق آن تصوير با واقعيات را تاييد كرد.

در اينسو اما، حركتي بيست ساله در نضج گام به گام خود، به سنت چپ كمونيست رسيده بود.  آغاز فعاليت پيك انترناسيوناليستي جهشي كيفي از «ترازنامه و آينده» به پيش بود.  گامي بود از سوي تعدادي از فعالين كارگري براي احياي سنت انترناسيوناليستي در جنبش كارگري ايران.  حركت ما براي همگرايي با گروه‌هايي كه در چارچوب اين سنت فعاليت مي‌كردند اما، با موانع ديگري روبرو گشت.  موانعي كه حكايت از وجود نقاط ضعف در اينسو مي‌كند.  شكست تاريخي جنبش كمونيستي جهاني دوراني از انزوا را به نيروهاي انترناسيوناليست تحميل كرده، انزوايي كه به دليل سخت‌جاني خود توضيحي عقلاني در ميان اين نيروها يافته است.  در چنين شرايطي ما، مطلوب آن يافتيم تا ضمن انتشار نشريه «پيك انترناسيوناليستي» حول خطوط مواضعي كه بدان رسيده بوديم، به مباحثه با گروه‌هاي انترناسيوناليست و محافل مستقل ادامه دهيم.  چرا كه اولين درس تجارب گذشته پرهيز از سازمان سازي‌هاي غيرمسئولانه و ناسيوناليستي مرسوم در چپ ايران بود.

بدين ترتيب، انتشار نشريه پيك انترناسيوناليستي را بايد بر بستر يك تحول بسيط‌تر تعريف كرد.  «پيك انترناسيوناليستي» از سويي تجلي رشد كيفي محافل مستقل كارگري بود.  محافلي كه تاريخي از شكست چپ ايران و ناكامي محلي‌گرايي كارگري را پشت سر نهاده بودند.  محافلي كه ضمن تلاش براي دستيابي به مواضع تئوريك طبقاتي، كماكان در مرزبندي تجربي و تشكيلاتي با چپ محصور بودند.  از سويي ديگر انتشار پيك انترناسيوناليستي محصول پروسه‌اي از مباحثات ناموفق اوليه نشريه با برخي گروه‌هاي انترناسيوناليست بود.  بدين ترتيب بايد تولد پيك انترناسيوناليستي را نقطه تلاقي گرايش معيني از درون محافل مستقل كارگري از يك سو و ناتواني گروه‌هاي انترناسيوناليست در پاسخگويي به وظايف خود از سوي ديگر تعريف نمود.

مطالعه حول تاريخ و مواضع گروه‌هاي موجود در جنبش انترناسيوناليستي و مباحثه با تعدادي از آنان يك وجه فعاليت تاكنوني پيك انترناسيوناليستي بوده است.  وجه ديگر آن،‌ كوشش براي معرفي اين سنت از طريق ترجمه برخي متون اين نيروها و پيشبرد فعاليت جمعي و مباحثات روتين ميان فعالين و همكاران نشريه بود.  بر اساس نتايج مطالعات و مباحثات تاكنوني امر اعلام تشكل كمونيستي، انتشار ارگان سياسي-خبري «مبارزه طبقاتي» و تداوم انتشار «پيك انترناسيوناليستي» به عنوان نشريه تئوريك، در دستور كار ما قرار گرفت.  هدف اين مرحله از حركت را مي‌توان در سه نكته خلاصه كرد: تلاش براي سازمانيابي محافل كارگري-كمونيستي، توضيح تئوريك مواضع «تشكيلات كارگران انترناسيوناليست»، نقد بنيادهاي فكري چپ ايران و پلميك با گروه‌هاي انترناسيوناليست در راه تشكيل حزب جهاني طبقه كارگر.

اعلام موجوديت «تشكيلات كارگران انترناسيوناليست» اعلان وجود گرايش سياسي است كه گامي در پروسه سازمانيابي خود پيش نهاده است.  ما اميد آن داريم تا اين تحول محدود به حركت ما نگشته و جمع‌هاي ديگري كه خود را به سنت چپ كمونيست نزديك يافته، اما نظراتي متفاوت با ما دارند، نيز در اين راه گام نهند.

بدين ترتيب با تداوم حركت نشريه پيك انترناسيوناليستي، موجوديت «تشكيلات كارگران انترناسيوناليست» در خجسته سالروز اول ماه مه 2001 اعلام مي‌گردد.

خطوط اصلي مواضع «تشكيلات كارگران انترناسوناليست» به قرار زير است:

1.    سيستم سرمايه‌داري كه مرحله رشد صعودي آن تا پايان قرن نوزدهم به طول انجاميد با جنگ جهاني اول وارد دوران زوال خود گرديد كه با تغيير كاركرد سيستم، اشكال بروز بحران و تحول ساختار روبنايي توام بود.

2.      روند ادغام ساختار اقتصادي و دولتي به مثابه نمودي از دوران زوال و مفري براي خروج سيستم از بحران، در بعد از جنگ جهاني اول آغاز شد.  اين روند با فاشيسم در ايتاليا، برنامه نيوديل در آمريكا، برنامه اقتصادي جبهه خلق در فرانسه، برنامه اقتصاد رفاه در انگليس و بالاخره قدرت‌گيري نازيسم در آلمان و استالينيسم در روسيه اوج يافت و به صورت گرايش سرمايه به دولتي شدن در متروپل و پيرامون، در بعد از جنگ جهاني دوم تشديد گرديد.

3.      جنگ‌هاي جهاني اول و دوم به مثابه تنها آلترناتيو براي خروج سرمايه‌داري از بحران‌هاي گذشته خود در مرحله زوال بود.  تداوم بحران دهه هفتاد پس از جنگ جهاني دوم، موجب اوجگيري جدال جناح‌هاي امپرياليسم جهت دستيابي به بازارهاي جديد به صورت جنگ‌هاي ملي و منطقه‌اي،‌ شكست الگوي سرمايه‌داري دولتي و كاهش نقش دولت در اقتصاد و بالاخره تهاجم گسترده به سطح معيشت طبقه كارگر گشته است.  آينده جامعه بشري در شرايط كنوني در گرو حركت آتي طبقه كارگر به مثابه تنها نيروي دگرگونساز عصر حاضر و ميزان آمادگي سازماني آن در مقياس جهاني است.

4.   اتحاديه‌هاي كارگري كه در مرحله اوليه رشد سرمايه‌داري، سازمان‌هاي مبارزه طبقاتي بودند در عصر حاضر تبديل به ارگان‌هاي كنترل و به انحراف‌كشاندن مبارزات كارگري توسط طبقه حاكم و جناح‌هاي آن شده‌اند.  در دوران كنوني امكان بازپس‌گيري اين تشكل‌ها توسط طبقه كارگر و يا اصلاح و تبديل آنها به سازمان‌هاي مستقل كارگري از ميان رفته است.  اكنون به تناسب شرايط و به موازات مبارزات كارگري هيئت‌هاي نمايندگي، كميته‌هاي كارخانه و سرانجام شوراهاي كارگري مناسب‌ترين شكل سازمانيابي طبقه كارگرند.  اعضاي اين ارگان‌ها انتخابي، قابل عزل و همچنين وظايف آن از سوي گردهمايي‌هاي كارگري تعيين مي‌شوند.

5.   شركت در نمايشات انتخاباتي و پارلماني در عصر زوال و فروپاشي سرمايه‌داري تحت عناويني چون ”استفاده از تريبون بورژوازي“ يا ”انهدام انقلابي پارلمان از درون“ نهايتا به تقويت توهمات پارلمانتاريستي و سردرگمي طبقه كارگر منجر مي‌شود.

6.      كليه جنبش‌هاي ملي عرصه‌اي از كشمكش جناح‌هاي مختلف امپرياليسم بوده و حمايت و يا شركت در درگيري‌هاي ملي به معناي شركت در جنگ‌هاي ارتجاعي مي‌باشد.

7.    معضلات متعدد اجتماعي نظير ستم‌هاي جنسي و نژادي جزئي از موجوديت نظام كنوني بوده و دائما توسط آن بازتوليد مي‌گردد.  ايجاد انجمن‌ها و يا سازمان‌هاي ويژه كه پايه‌هاي واقعي اين معضلات (سيستم سرمايه‌داري) را مورد هدف قرار نمي‌دهند نه تنها در خدمت حل اين معضلات قرار نمي‌گيرد بلكه از طريق تقسيم طبقه كارگر به گروه‌هاي متفرق جنسي و نژادي، موجب تضعيف مبارزه طبقاتي مي‌گردد.

8.   انقلاب اكتبر روسيه با شكست انقلاب آلمان و انزواي حكومت شوراها و در نتيجه انحطاط حزب بلشويك از طريق تسلط استالينيسم و سركوب اپوزيسيون‌هاي چپ و كارگري دچار شكست قطعي شد.  در پي انحطاط حزب بلشويك و بين‌الملل كمونيستي، كليه احزاب چپ و كمونيست در خدمت پروسه ادغام ساختارهاي دولتي و اقتصادي قرار گرفته و تبديل به چپ سيستم سياسي سرمايه‌داري شدند.  برخلاف تبليغات ضدكمونيستي امپرياليسم غرب، سقوط شوروي سابق نه شكست كمونيسم، بلكه شكست مدل معيني از سرمايه‌داري بر اثر تشديد بحران اين نظام بود.

9.      كليه دول به اصطلاح سوسياليستي تاكنوني (آلباني سابق، چين، كره شمالي و كوبا و …) كه از طريق جنبش‌هاي ملي و توده‌اي شكل گرفتند، تجلي بحران سرمايه‌داري و نهادهاي جناح چپ طبقه حاكم بوده و مي‌باشند.

10. كليه احزاب سوسيال‌دمكرات، ليبرال و كنسرواتيو مدافع منافع جناح‌هاي مختلف سرمايه‌داري جهاني و تمامي احزاب استالينيستي،‌ مائوئيستي و تروتسكيستي مدافع منافع جناح چپ طبقه بورژوا هستند.

11.     حزب طبقه كارگر جانشين طبقه در مبارزه طبقات نمي‌گردد.  وظيفه حزب نه قبضه كردن قدرت سياسي به نيابت از طبقه كارگر، بلكه دخالت فعال در مبارزه طبقاتي، ارتقاء طبقه كارگر به طبقه حاكمه از طريق سازماندهي انقلاب كارگري و دفاع از برنامه كمونيستي براي برپايي جامعه نوين انساني مي‌باشد.

۲۶ اپریل ۲۰۰۱

نسخه پی اف